محل تبلیغات شما

نامه های خاموش

 نامه های صنوبر

سلام مرتضی خان امیدوارم خوب و سلامت باشی ، مثل اینکه مادرم راست می گفت ، نکند زیر سرت بلند شده، الان بیش از پانصد روز است که رفته ای به بهانه کار و آوردن پول اما هیچ خبری نداده ای .اگر زن دیگری گرفته ای  بگو، من هم می روم پی کار خودم سیاه روزی یعنی همین که تو برای من و بچه ها درست کرده ای  .

 حال و احوال من و بچه ها خیلی تعریفی نیست . دیروز جعفر با پسر خسرو خان دعوایش شد ، به او گفته بود "قرمساق" جعفر هم با کفه ترازوی هوشنگ خان میوه فروش زده بود  توی دهنش و یک دندان پسر خسرو خان شکسته ، الان جعفر فراری است ، مادرش که من باشم بمیرد ، گل همه ی عالم به سر من برای این زندگی که تو برایم درست کرده ای .

صبح زن خسرو خان آمد دم در هر چی از دهن اش درآمد به من گفت ، گفت اگر زن درستی بودی شوهرت را حفظ می کردی تا نرود حمالی بعد هم "هوشگ" میوه فروش را به من بست و رفت، الان که این حرف ها را برای تو می نویسم دلم می خواهد زمین دهان باز کند و مرا ببلعد برای این زندگی گهی که دارم .

 مرتضی خان پول ات را نخواستیم تو را به روح بابای مرحومت برگرد ، من با این تن مریض شب و روز ندارم برای اداره ی این زندگی نکبت ، بعد از ظهر ها می روم لباس های منیره خانم را می شورم ، هفته ای سه بار، کت و کولم درد می کند.

 زخم سینه ام هم بدتر شده دیشب کلی چرک و خون ازش آمد . رختخوابمان به گند کشیده شد ، از ترسم که نرگس مرضی نگیرد از م به او شیر نمی دهم.

مرتضی خان از خدا مرگم را می خواهم این چه زندگی سگی است که من دارم، راست و حسینی یک نامه بنویس بدانم چه بلایی سر خودت آورده ای ، ایشا الله که مرده باشی به حق این آفتاب خدا .

 مرتضی خان اگر جعفر را زندانی کنند چه کنم آبرویمان بین در و همسایه می رود ، مادرم گفت بچه ها را بردار بیا پیش من زندگی کن و مرتضی را بگذار با در به دری خودش.

راستش راضیم ولی رویم نشد قبول کنم، حداقل پیش مادرم که باشم با پول بازنشستگی پدر مرحومم زندگی بخور و نمیری درست می کنیم .

 مرتضی خان چند روز است سرم گیج می رود و جلو چشمم سیاه می شود ، منیره خانم می گفت نکند عفونت به خونت زده .

می گفت بیا برویم دکتر اما ترسیدم هزینه اش زیاد شود و بیشتر بروم زیر قرض.

گفتم : نه چیزی نیست از بچگی بعضی وقت ها اینطور می شدم البته که دروغ گفتم .

 مرتضی خان حال ما خوب نیست تو را به روح بابای مرحومت برگرد پول نخواستیم بیا تا جعفر را خسرو خان زندانی نکرده . زنت صنوبر .

نامه های صنوبر نامه شماره 3

Dramatherapy and it's effectiveness in psychosis therapy

Role Theory From the point of view of Dr. Majid Amraei

، ,خان ,زندگی ,ها ,ای ,جعفر ,خسرو خان , مرتضی خان ,را به ,می گفت ,بچه ها ,بابای مرحومت برگرد

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آموزشگاه بازیگری اصفهان"سینمایی اسطوره"